نقاش چهره شهدا: هر بار چهره حاج قاسم را میکشیدم، دعا میکردم شهید شود
تاریخ انتشار: ۱۵ دی ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۶۳۷۶۰۲۴
محمد اسدی جوزانی از اساتید نقاشی که سالها در بخش تبلیغات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خدمت کرده است، میگوید: تا کنون ۸ ـ ۹ بار پرتره سردار سلیمانی را کشیدهام و هر بار موقع نقاشی صحبتهایش درباره شهادت را در ذهنم مرور میکردم و آروز میکردم به آرزویش برسد.
خبرگزاری فارس ـ گروه هنر: در ۱۷ سالگی مدرسه را رها کرد و به جبهههای حق علیه باطل رفت و در قسمت تبلیغات مشغول شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
محمد اسدی جوزانی تا ابتدای همین دیماه، هیچ نمایشگاهی در ایران برپا نکرده بود، اما در عوض در اکثر کشورهای همسایه از جمله افغانستان، تاجیکستان، آذربایجان، عراق و حتی بوسنی و هرزگوین نمایشگاه برپا کرده است. میگوید تا قبل از بازنشستگی، امکان برپایی نمایشگاه در ایران نداشته تا شهرت مانع فعالیتهای فرهنگی برونمرزیاش در نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشود.
او روز گذشته همزمان با اعلام خبر شهادت «سردار قاسم سلیمانی» فرمانده سابقش، خود را به کارگاه تجسمی حوزه هنری رساند و در کنار دیگر هنرمندان از جمله: احمد آقاقلیزاده، ناصر سیفی، مهدی فرخی، علی اسلامی مقدم، علی وزیریان، محمد صمدی، حسین یوزباشی، صابر شیخ رضایی، علیرضا پوراکبری، حمید شریفی و عباس گنجی مشغول خلق پرتره این سردار رشید سپاه اسلام شد و پس از دو روز، نقاشی آبرنگ خود را به پایان رساند. همچنین تابلوی آبرنگ پرتره «شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی» از این هنرمند متعهد در «نگاهخانه» حوزه هنری به نمایش عموم گذاشته شده است.
اسدی جوزانی میگوید: حاج قاسم سرداری خستگیناپذیر بود و پس از ۴۰ سال جهاد حقش این نبود که در بستر بیماری از دنیا برود. من هر بار که نقاشی ایشان را میکشیدم، صحبتهایش درباره شهادت را در ذهنم مرور میکردم و آروز میکردم.
او اگر چه چهرهای خندان از سردار سلیمانی را بر کشیدن نقاشی پرتره انتخاب کرده است، اما در دل به شدت غمگین بوده و همان حسی را داشته که پس از رحلت حضرت امام(ره) موقع ترسیم پرتره ایشان داشته است.
به همین بهانه، با اسدی جوزانی استاد ۵۲ ساله نقاشی آبرنگ گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید.
* چه شد که در دانشگاه نقاشی را انتخاب کردید؟ آیا استعداد را در خودتان کشف کرده بودید یا کسی مشوق شما بود؟
بعد از حدود دو سال که جبهه بودم، ۶ ماه از لشکر حضرت رسول(ص) مأموریت دادند به تهران بروم. به سپاه شهرری رفتم و وقتی از من پرسیدند چه بلدی، گفتم مدرسه بودم و چیز خاصی بلد نیستم. گفتند پس برو مسئول کتابخانه شو! رفتم کتابخانه، اتاق کناری به تبلیغات اختصاص داشت و آنجا نقاشی شهدا را میکشیدند.
وقتی به تبلیغات پشت جبهه منتقل شدم، مسئول سپاه شهرری گفت اگر قول میدهی بعد از ۳ ماه عکس شهید بکشی، قبول میکنم در این بخش مشغول شوی
من هی تماشا میکردم و روز به روز علاقهام بیشتر میشد. با مسئولمان صحبت کردم، گفت اگر قول میدهی بعد از ۳ ماه عکس شهید بکشی، قبول میکنم. من هم آنجا تمام تلاشم را کردم که خوب ببینم و بتوانم تکنیک را یاد بگیرم و اینچنین شد که نقاش شدم.
* به خاطر دارید نام کسی که آن زمان در سال ۶۵ به شما نقاشی آموخت، چه بود؟
آقای خالفینژاد بودند.
* هنوز با ایشان ارتباط دارید یا به فیض شهادت نایل آمدند؟
در قید حیات هستند و چند سالی است که بازنشسته شدهاند و تلفنی ارتباط دارم.
* فکر میکردند از شما چنین نقاشی متبحری پروش یابد؟
راستش بعید میدانم، هیچوقت فکر نمیکرد (با خنده). البته من هنوز متبحر نیستم و دارم تمرین میکنم.
* شکستهنفسی میکنید. کسی که اندکی از نقاشی سررشته داشته باشد، میداند که پرتره کشیدن با آبرنگ چه کار دشواری است!
بله، آبرنگ در تکنیکهای نقاشی سخت است، چون تمرین بیشتری میخواهد و گاهی اینطور مثال میزنم که آبرنگ مثل تخریبچی است که اجازه خطا ندارد، یعنی اولین خطا، آخرین خطایش است. آبرنگ هم همینطور است، چون اگر خراب شود، باید کاغذ را دور انداخت و از ابتدا شروع کرد. اما رنگ روغن و اکریلیک این اجازه را به ما میدهد. به خاطر همین میگویند آبرنگ سختتر است.
* بعد از پایان جنگ دوباره درسخواندن را ادامه دادید و وارد دانشگاه شدید؟
بله، سوم راهنمایی بودم که درس را رها کردم، بعدش دوباره به تحصیل بازگشتم. فشرده خواندم و دیپلم را گرفتم. بلافاصله دانشگاه قبول شدم و سال ۷۴ فارغالتحصیل شدم. انگیزهام این بود که این هنر نقاشی را تجربی یاد گرفتهام، به صورت آکادمیک هم بیاموزیم.
مجموعاً چند سال جبهه بودید؟
من حدود ۶ ماه که به صورت داوطلب بسیجی در جبهه بودم، بعدشاصرار کردند که فرم سپاه را پر کنم و به این ترتیب، سپاهی شدم و مجموعاً ۴ سال و نیم در جبههای حق علیه باطل بودم. بعد از جنگ هم توفیق داشتم که در جبهه سوریه هم حضور داشته باشم.
* در جبهه هم کار تبلیغاتی میکردید یا رزمی؟
نه فقط در تبلیغات بودم و نقاشی کار میکردم و عکس شهدایی را میکشیدم که شهید میشدند. در منطقه عکس شهدای گردان را میکشیدم و همانجا نصب میشد، اما در تهران که بودیم، نقاشی شهدا پس از اتمام به خانوادههایشان تقدیم میشد.
کل عمرم را پرتره شهدا کشیدهام و فکر میکنم بسیاری از خانواده شهدا، حداقل یک کار از من در خانهشان دارند
* شمردهاید که تا کنون تصویر چند شهید را نقاشی کردهاید؟
قابل شمارش نیست! کل عمرم را پرتره شهدا کشیدهام و فکر میکنم بسیاری از خانواده شهدا، حداقل یک کار از من در خانهشان دارند. من دستم خیلی تند بود و موظفیام بیشتر از همه بود؛ یعنی اکثر دوستان موظف بودند روزی ۲ نقاشی بکشند اما من باید روزی ۵ نقاشی میکشیدم.
* بیشترین پرترهای که از یک شهید کشیدهاید، متعلق به که بوده است؟
شهید آوینی بود. فکر میکنم بیش از ۱۵ بار تصویر این شهید را کشیدهام اما فقط ۲ نقاشی در اختیار خودم است. آخرین بار همین سه هفته پیش بود که در مراسم «شاهدان شیدایی» در گوشهای از سالن همایش مشغول ترسیم چهره شهید آوینی بودم و پایان مراسم به خانواده ایشان تقدیم شد. البته هیچگاه خودش را از نزدیک ملاقات نکردم.
بیشترین پرترهای که کشیدهام، از شهید آوینی بوده که فکر میکنم بیش از ۱۵ تاست؛ البته هیچگاه او را ملاقات نکردم
* معمولاً ترسیم چهره هر شهید چقدر زمان میبرد؟
با این جزئیاتی که در نمایشگاه دیدید، هر پرتره آبرنگ حداقل ۲۴ ساعت وقت میبرد. چون با ظرافت کار میکنم، البته معمولاً اینچنین نیست که یک سره کار کنم، بستگی به احوالم دارد، اگر دلم به کار برود، معمولاً شبی دو ساعت وقت میگذارم.
* شیوه کار آبرنگ معمولا اینگونه است که ابتدا طراحی را روی کاغذ میکشند و سپس رنگگذاری میکنند. شما موقع رنگگذاری از کجای نقاشی شروع میکنید؟
هر نقاشی یک عادتی دارد، عادت من این است که از بینی شروع میکنم، سپس گونه، پیشانی و چانهها را رنگ میگذارم. چشمها را آخر میکشم. چون چشم در میزان شباهت نقاشی با اثر اصلی خیلی مهم است؛ معمولاً اولین نگاه هم که بیننده میاندازد، چشم را میبیند. من میگذارم رنگ پوست و فضای دور در بیاید، تا رنگها هماهنگ باشند.
* وقتی میخواهید پرتره یک شهید را بکشید، دانستن خلق و خو و حال و هوایش چقدر تأثیرگذار است؟
خیلی تأثیر دارد، چون روی حالات شخصیام اثر میگذاشت. شاید نتوانم خوب توضیح دهم، چون راحتتر قلم میزنم تا راحتتر حرف بزنم. اما خلاصهاش این است که وقتی مستندی درباره یک شهید دیده باشم، کتابی دربارهاش خوانده باشم یا اطلاعاتی درباره احوالات شخصیاش داشته باشم، با او راحتتر ارتباط میگیرم، خودشان هم موقع کار بیشتر مدد میکنند و روی ضرب قلمم اثر میگذارد. البته گاهی حس میکنم اگر یک قسمت را رها کنم و دیگر روی آن کار نکنم، بیشتر به دلم بنشیند. برای همین جرأت نمیکنم بیشتر کار کنم تا مبادا خراب شود.
وقتی مستندی درباره یک شهید دیده باشم، کتابی دربارهاش خوانده باشم یا اطلاعاتی درباره احوالات شخصیاش داشته باشم، با او راحتتر ارتباط میگیرم و خودش هم موقع کشیدن پرتره مدد میکند
* کدام شهدا تأثیر بیشتری روی شما داشتهاند؟
شهید ابراهیم هادی و اخیراً شهید مدافع حرم روحالله قربانزاده روی من تأثیر بسیاری گذاشتند. مخصوصا دومی که مستندی از او را دیدم و با توضیحاتی که خانمش میداد، دلم شکست. همان شب مقدمات پرترهاش را آماده کردم و یک کار دلی از آب در آمد.
* شما در نمایشگاه خود که اخیراً برپا شد، غیر از پرتره شهدا، چند تصویر هم داشتید که آنها را شهدای زنده نامیدید، از جمله شیخ ابراهیم زکزاکی و حاج قاسم سلیمانی...
بله، سردار سعید قاسمی را هم کشیدهام. چون دیدم پس از زلزله کرمانشاه خانه و زندگی خود را یک سال ترک کرد و رفت آنجا تا خدمت کند. با خودم گفتم او یک سال خودش را وقف مردم کرده است، کمترین کاری که میتوانم بکنم این است که یک روز خودم را وقف او کنم و پرترهاش را بکشم. اتفاقا کشیدم و برایش فرستادم؛ تشکر کرد و به شوخی برایم نوشت: چرا مرا اخمو کشیدی!
* آقای اسدی فکر میکردید از هفته قبل تا این هفته، یکی از شهدای زنده نمایشگاه شما واقعاً شهید شود؟
در برههای از خدمتم در سپاه پاسداران، عضو نیروی قدس بودم و توفیق این را داشتم که چندین سال از نیروهای سردار سلیمانی باشم. به عقیده ما ایشان شهید زنده بود و خودش هم همیشه آرزوی شهادت را داشت و بهترین فرجام برایش شهادت بود که الحمدلله قسمتش هم شد.
تا کنون ۸ ـ ۹ بار پرتره سردار سلیمانی را کشیدهام و هر بار که نقاشی ایشان را میکشیدم، صحبتهایش درباره شهادت را در ذهنم مرور میکردم و آروز میکردم به آرزویش برسد
تا کنون ۸ ـ ۹ بار پرتره ایشان را کشیدهام که البته فقط ۳ تای آن در اختیار خودم است. من هر بار که نقاشی ایشان را میکشیدم، صحبتهایش درباره شهادت را در ذهنم مرور میکردم و آروز میکردم به آرزویش برسد؛ چون ۴۰ سال جهاد کرده بود و حقش این نبود که در بستر بیماری از دنیا برود. انشاءالله آن دنیا شفیع ما باشد.
همان دیروز که خبر شهادت سردار سلیمانی را شنیدم، به همراه چند تن از دوستان به حوزه هنری آمدیم و خودجوش شروع به نقاشی پرتره ایشان کردیم. امروز کار من تکمیل شد و فکر میکنم به زودی در قالب یک نمایشگاه ویژه به نمایش در آید.
برای پرتره شهادت ایشان، چهرهای خندان را انتخاب کردم، چون هر زمان ایشان را میدیدم، لبخند بر لب داشت؛ انگار داشت به شهادت لبخند میزد. اگر چه این اثر را با غم و اندوه کشیدم و همان حسی را داشتم که موقع کشیدن عکس امام(ره) بعد از رحلت داشتم.
موقع کشیدن نقاشی سردار سلیمانی، همان حسی را داشتم که بعد از رحلت حضرت امام(ره) موقع نقاشی چهره ایشان داشتم
پرچم مقاومت همیشه افراشته است و انشاءالله انتقام خون شهید سلیمانی گرفته میشود.
انتهای پیام/
منبع: فارس
کلیدواژه: حاج قاسم سردار سلیمانی پرتره شهدا نقاشی آبرنگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۶۳۷۶۰۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پلیس هر لحظه در معرض شهادت است
فرمانده انتظامی تهران بزرگ گفت: همکاران من در سراسر کشور هر لحظه ممکن است در معرض حملات مختلف مجرمان قرار گرفته و جان خود را در راه حفاظت از جان و مال مردم از دست داده و به شهادت برسند.
به گزارش ایسنا، صبح امروز مراسم تشییع شهید گمنام در ستاد فرماندهی انتظامی تهران بزرگ برگزار و پیکر این شهید در محوطه مقر مرکزی پلیس پایتخت به خاک سپرده شد.
سردار عباسعلی محمدیان، فرمانده انتظامی تهران بزرگ در این مراسم گفت: شهدا شمع محفل بشریت هستند و رفتند تا چراغ راهی باشند برای همه ما. شهدا جان خود را تقدیم کردند تا سایه قرآن بر این کشور حاکم باشد. شهدا رفتند تا امروز ما بتوانیم در امنیت کامل باشیم و استقلال داشته باشیم.
فرمانده انتظامی تهران بزرگ ادامه داد: شهدا رفتند تا امروز بزرگترین مستکبران جهان نیز جرات تعرض به کشور ما را نداشته باشند.
محمدیان گفت: انتظامی کشور هر لحظه در معرض شهادت است زیرا باب شهادت در این نیرو باز است و ممکن است ماموران ما در هر لحظه در انجام ماموریتهای خود مورد حمله مجرمان و بزهکاران قرار گیرند و جان خود را از دست بدهند.
وی با اشاره به خاکسپاری پیکر این شهید در ستاد فرماندهی انتظامی تهران بزرگ گفت: حضور این شهید به روحیه ایثار همکاران ما کمک میکند و اعتقاد دارم برکت مجموعه ما خواهد بود.
انتهای پیام